جدول جو
جدول جو

معنی خلوت گزیدن - جستجوی لغت در جدول جو

خلوت گزیدن
(بِ صَ نِ / نَ دَ)
عزلت گزیدن. انزواء اختیار کردن. منزوی شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خلوت گزیدن
خلوت نشینی کردن، منزوی شدن، معتکف شدن، دوری گزیدن، تنهایی اختیار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلوت گزین
تصویر خلوت گزین
خلوت نشین، آنکه در جای خلوت می نشیند و در تنهایی و گوشه نشینی به سر می برد، پارسا، عابد
فرهنگ فارسی عمید
(خَلْ وَ گُ دَ / دِ)
عزلت گزیده. منزوی. خلوت اختیار کرده:
خلوت گزیده را بتماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست بصحرا چه حاجت است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(پی پَرْ وَ)
خلوت نشین. منزوی. آنکه خلوت اختیار کند. (یادداشت بخط مؤلف). گوشه نشین. مجرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خلوت گزیده
تصویر خلوت گزیده
پرده نشین مردمگریز آبشتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوت گزین
تصویر خلوت گزین
گوشه نشین
فرهنگ لغت هوشیار